جدول جو
جدول جو

معنی هوی و هوس - جستجوی لغت در جدول جو

هوی و هوس
(هََ وا وُ هََ وَ)
میل و خواهش نفس:
حقیقت سرایی ست آراسته
هوی و هوس گرد برخاسته.
سعدی.
رضا و ورع نیکنامان حر
هوی و هوس رهزن و کیسه بر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
هوی و هوس
کام و ریژ
تصویری از هوی و هوس
تصویر هوی و هوس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از های و هو
تصویر های و هو
صداهای درهم و برهم، شور و غوغا در مجلس شادی وطرب، برای مثال بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما / واکنون جهان ز گریه پر از های های ماست (خواجو - ۳۲۹) ندبه و زاری، برای مثال بکندند موی و شخودند روی / ز ایران برآمد یکی های و هوی (فردوسی - ۱/۳۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
(یُ)
های و هوی. جار و جنجال. مشغله. بانگ و فریاد. هلانوش. هیابانگ
لغت نامه دهخدا
(یُ)
های هوی. هایاهوی. شور و غوغای اهل طرب:
خوشا هایی ز حق وز بنده هویی
میان بنده و حق های و هویی.
عطار.
، غوغا. فریاد. ندبه و زاری. (برهان) :
سپه داغ دل شاه با های و هوی
سوی باغ ایرج نهادند روی.
فردوسی.
بکندند موی و شخودند روی
از ایران برآمد یکی های و هوی.
فردوسی.
بزد کوس و سوی ره آورد روی
جهان شد پر از لشکر و های و هوی.
فردوسی.
چو دارا چنان دید برگاشت روی
گریزان همی رفت با های و هوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هوی وهوس
تصویر هوی وهوس
میل و خواهش نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های و هو
تصویر های و هو
شور و غوغای اهل طرب، هیاهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های و هوی
تصویر های و هوی
((یُ))
شور و غوغا، هیاهو، ناله و افغان در مصیبت و ماتم
فرهنگ فارسی معین
شلوغی و سر و صدای زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
های و هوی
فرهنگ گویش مازندرانی